- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
اثـر زهـر به کـل بـدنت معـلـوم است شدّت درد تو و ضعف تنت معلوم است گاه غش میکنی و گاه به خود میپیچی خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است حرف خود را به تکان دادن سر میگویی حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است سعی داری که نبـیند پـسرت اما حیف باز خـاکی شدن پیـرهـنت معلوم است پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود در نگاه تو غم دل شکنت معلوم است کـاسه نزدیک لبـت میشود و میافـتد باهمین زاویه زخم دهنت معلوم است قصدت اینست تو هم کرببلایی بشوی این مواسات در عطشان شدنت معلوم است فـرق بـسیـار تو بـا جـد غـریـبـت آقـا وقت تشییع و کفن داشتنت معلوم است گـوشۀ دیگر فـرق تو در این امـنـیـتِ خواهران و حرم لطمه زنت معلوم است ته گودال نرفتی به سرت سنگ نخورد شکر این لحظۀ آخر بدنت معلوم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای آفـتـاب، سـایـه نـشـیـن جـمـال تـو ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو ای نـیـستی خـلـق دو عـالـم، زوال تو ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو مائـیم در حریم تو، داریم چـشم لطف از دامن کـریـم تو داریـم چـشم لطـف اینجا مـقـربان، صُلحا صف کشیـدهاند پیغـمبران حق، شهـدا، صف کشیـدهاند آقا ببـین چـقـدر گـدا صف کـشیـدهانـد در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیدهاند تا که شـونـد جـزو گـدایـان حـضرتت روزی خورند از نمک و نان حضرتت ای سامرات، گـلشن زیـبای اهـل بیت گـلـدستهات، بهـشت دِلارای اهل بیت دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت امشب که ما به روضۀ تو مشتری شدیم مشغـول ذکر یاحسن العـسگری شدیم کعبه در این دیار به دورت طواف کرد پای همین مزار به دورت طواف کرد روزی هزار بار به دورت طواف کرد با قلب داغدار به دورت طـواف کـرد ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ ای آنکه چـشم دهـر برایت گـریـستـه در آسـمـان دو نهـر بـرایت گـریـسـته جـبریـل بـحـر بحـر بـرایت گـریستـه مسـموم زهـر، زهـر بـرایت گریـسته آقای من، نلرز، به دور خودت نپـیـچ بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ آقا تو هـم ز سـمِ جـفـا، تشنه لب شدی آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی رفته دلت به کـربـبلا، تـشنه لب شدی با یـاد دست های جـدا، تشنه لب شدی در ظـلّ آفـتاب لبـش تـشنـه مـانده بود پـورِ ابـوتـراب، لبـش تشنه مانـده بود آقـا بـنـوش آب گـوارا، بـگـو حـسیـن بگـذار سر به دامن مولا، بگو حـسین آسـوده سیـر کن به ثـریّـا، بگو حسین مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین او آمده است رخت عزا را به تن کند آمـاده اسـت تـا بـه تـن تـو کـفـن کـنـد کرببـلا، حـسین، دریـغـا کـفـن نداشت اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت جز زخمِ تیر و نیزه شکسته، به تن نداشت "هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نـداشت جـسـمی که پـایـمال سم اسب ها شود باید که سهم خـاک شود، بـوریـا شود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ماه صفـر رفت و دوباره محشری شد هـنگـامۀ شـور و عـزای دیگـری شـد اسـلام، گـریـان امـام عـسـکــری شـد در خـانه، مظلوم دو عالم بستـری شد مسموم شد مولا خبـر در شهـر پیچـید آقا به خود از شـدت این زهـر پـیچـید آقــا عــزادارت زمـیـن و آســمــانـنـد با ما تـمام قـدسیـان هم نـوحـه خوانـند بر چـشمـهامـان اشکـهـای ما روانـنـد در زیـر بـار مـاتـمت قـدهـا کـمـانـنـد امشب دل زهـرا و حـیـدر غـم گرفـته مهـدی کـنـار بـستـرت مـاتـم گـرفـتـه تو خود غریبی سامرایت هم غریب است این روزها حال و هوایت هم غریب است فرزندِ دور از دیده هایت هم غریب است حس میکنم حتی عزایت هم غریب است صاحب زمان بر پای تو صورت نهاده است غربت همیشه عضوی از این خانواده است هـر بـار یـاد کـوچه افـتـادی فِـسُـردی با یـاد زهـرا مـادرت صد بـار مردی راحت شدی دیگر تو با زهری که خوردی کمتر کسی برده چنان رنجی که بردی پـیـداست مـولا از غـروب دیـدگـانـت کـار خودش را کرده زهـر دشمنـانت سخت است فرزندت بگیرد دامنت را بـعـدش بـبـیـند لحـظـۀ جـان دادنت را خـامـوش بـیـند چـشمهـای روشنت را پـیـشت بـمـانـد تـا بـبـیـنـد رفـتـنـت را ما هم به هـمـراه ائـمه روضه خوانـیم گـریــان آلامِ دل صـاحـب زمــانــیــم ابـر غـم تـو کـرده سـایـه، سـامـرا را در غـم فـرو بـرده تـمـام سیـنـه ها را ویـرانـه کـرده کوچههـای قـلب مـا را کـرده تـداعـی روضـههای کـربـلا را غـمهـای دیگر را غـم تو برده از یـاد آقا بـمـیـرم ظـرف آب از دستت افـتاد تا ظرف آب از دستهایت بر زمین خورد یاد آمدت ساقـی عـمـود آهـنـین خورد تا تیـر بر مشک یل ام البـنـیـن خورد افتاد مشک و ضربهها از آن و این خورد بر ساقی و بر اشکهـایش گریه کردید با حضرت مهدی برایش گریه کردید اصلا هـمه بر دستهـایش گریه کردند بر دستِ از پیکر جدایش گریه کردند پـیغـمبـر و زهـرا برایش گریه کردند بـر مـاجـرای کـربـلایش گـریه کردند این روضه هم مثل تمام روضهها شد از هر جهت رفـتـیـم آخـر کـربـلا شد
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام
یـابن الحـسـن فـدای تـو و دیـدۀ تـرت خون جای اشک میچکد از چشم اطهرت داغی نـشـسـته بـر جـگـر داغـدار تـو در خون نشسته است دل درد پرورت قـربان آن امـام، که در آخـرین نـفـس سیراب گشته است به دست مطهـرت ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند از ماتم پـدر چه رسیده ست بر سرت بــهــر تــســلــی دل درد آشـنــای تــو صف بستـهاند خـیـل ملائک بـرابرت ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکـسته ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم مـا را بـبـر به دیـدن گـلـزار پـرپـرت رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است صدها هزار عاشق و عارف کبوترت چـشم انتظار مانده زمین تا کدام روز روشن شود جهان ز حضور منـورت با کـثـرت گــناه « وفـایی» شب فـراق دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام
تسلیت ای حجّـت ثـانی عشر یاین الحسن زود بود از بهر تو داغ پـدر یابن الحسن قـلب بابت از شـرار زهر دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن یـوسف زهـرا بـیـا با ما بگـو آخـر چـرا تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان ای زده هجر تو بر دلها شرر یابن الحسن روز میثم تیره تر می باشد از شام فـراق تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
این داستان زهر و جگـر مستمر شده چـشم پـسـر بـرای پـدر بـاز، تـر شـده تغـییر کرده رنگ رُخت یابن فـاطـمه کز سـوز سیـنهات پسرت با خبر شده آثار زهـر، صورتـتـان را کـبـود کرد معلوم شد که هر چه شده با جگر شده این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟ یا شعلۀ در است ز تو شـعـله ور شده این تـازگی نـداشت که با یـاد مـادری در کوچه، قـاتـل پـسری میـخ در شده آه ای امام یـازدهم ارث فـاطـمه است اینگونه گر که عمر شما مختصر شده آقا دل شما نـکـنـد سمـت کـربـلاست؟ که لحـظه لحظه داغ دلت بیـشتـر شده خـنـجـر نـمیبـریـد گـلـوی حـسیـن را امـا بـه روی گـردن او کـارگــر شـده خواهر که اِن یَکاد برای تو خوانده بود! دیگر چرا جـمـال منـیـرت نظر شده؟ ای بی ادب بلند شو از روی سیـنهاش سنگینی ات مصیبت این محتضر شده اوج مصیبت تو همین است خواهرت با کـاروان شمر و سنان هـمسفـر شده
: امتیاز
|
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
مهدى بیا كه رفـتنیَم، راهِ چـاره نیست جُز تو، به آسمان ولایت ستاره نیست آبى به كـامِ خُشكِ منِ تـشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست بِـنـشیـن كـنـارِ بـستـرم اى مـیـوۀ دِلَـم فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست مهـدى بِدان كه بِیـنِ مُصیـباتِ كـربلا جانسوزتر زِ حَلقِ پارۀ آن شیرخواره نیست جَـدّ غَـریبِ من، بَـدَنَش پاره پـاره شُد امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
ظهور عصمت پروردگار زهرا بود جمال حق عـلی، آییـنه دار زهرا بود اگر تـجـلّی اسم هـوالکـریـم علیـست قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود تبـسم لب او غـم ز چـهـره ها می بُرد لطیـف تر ز نـسـیـم بـهـار زهـرا بود به دست خالی از این خانه سائلی نرود که در کنار علی خانه دار زهرا بود قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت میان دست علی ذوالفـقار، زهرا بود اگر که نام علی هم ردیف با نمک است بر این مـلیح زمـانه نگـار زهـرا بود همه زمین و زمان در مطاف روی علیست به این مطاف معـظم مدار زهرا بود حسن کـریم حسین دستگـیر عـالمیان همیـشه علت این اعـتـبـار زهرا بود همه به مـادرشان افـتـخـار می کردند تـمـام عـزّت ایـل و تـبـار زهـرا بود همیشه حرف شفاعت که در میان آمد سخن ز بانوی ناقـه سوار زهرا بود شکست حرمت این خانواده پشت در اسیر درد و غمی بی شمار زهرا بود به وقت حـمله همه ریخـتـند در خانه به زیر ضربه در آن گیر و دار زهرا بود گـذاشت بی ادبی پا به روی چادر او میان آتش و گـرد و غـبار زهـرا بود تـمـام دلـنـگـرانـی او حـسـیــن شــده بـرای کرب وبلا بـیـقـرار زهـرا بود کسی که در همه راه زیر لب میگفت تکان مده سر او نیزه دار زهـرا بود
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شیطان به بیت حیِّ تعالی چه میکند؟ آتـش به گـرد خـانـۀ مـولا چه میکند؟ از بـاغ خُـلـد دود چرا می شود بـلـنـد؟ بر روی حور، سیلی اعدا چه میکند؟ رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد قـنـفـذ کـنـار خـانـۀ مـولا چه میکـند؟ دارالـزیـارۀ نــبــی و آســتــان وحــی ای وای من، مغیره در آنجا چه میکند؟ گیرم رواست سوختن خـانه، میـخ در در سیـنـۀ شکـسـتۀ زهـرا چه میکند؟ باید ز تـازیـانه بـپـرسم که در بهـشت آثار خون به قامت طوبی چه میکند؟ زن در مـیـان خانه و مـرد غـریب او با دست بسته و تن تـنـهـا چه میکـند؟ در بیت وحی، حرمت یاسین به زیر پا یک لحظه بنگرید که طاها چه میکند؟ گـل ها ز غم فسرده و پـروانه منتظر شمع ز پا فـتاده به صحرا چه میکند؟ با بودن دو داغ بر او گریه گشته منع (میثم) ببین به فـاطـمه دنیا چه میکند
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد! با دیدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ با داغ دل لالـه، کـسـی کـار نـدارد باید سر و کارش طرف چـاه بیـفـتد یوسف که در این شهر، خریدار ندارد از گریۀ پنهان عـلـی در دل شبها پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد در گلشن آتشزدۀ عصمت و ایـثار پـرپـر شدن غـنچـه که انکار ندارد با فضه بگویید بیاید، که در این باغ نـیـلـوفـر بـیـمـار، پـرسـتـار نــدارد بر حاشیـۀ برگ شقـایـق بـنـویـسید: گـل، تاب فـشار در و دیـوار ندارد
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند با جسارت تـازیـانه بر تن کـوثـر زدند شاهـدم قـول من آذاهـا فـقـد آذانی است آن جنایت پیشگان سیلی به پیغـمبر زند مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت تا لگد بر پهـلـوی صدیـقـۀ اطهـر زدند قامت انسیة الحورا چو شد نقـش زمین طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند سینۀ محسن که از ضرب لگد آسیب دید راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند منـبر پیـغـمـبر اسلام وقـتـی غصب شد گـردن سـادات را تا دامن محـشر زدند بود جـرم او حـمایت از عـلی آخر چرا دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند فـاطمه دنبال حـیـدر بود و دنبال سرش چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند دست ناپاک سـقـیـفـه بر جنایت باز شد تـا قـیـامـت کـشـتـن آل عـلـی آغـاز شد
: امتیاز
|
شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام
نشستهام که به دست آورم نگـاهت را به آسـمـان بـزنـم تـا غـبـار راهـت را ز رو سیاهی من شب به شـرم میافتد سپـیـد کن شب تاریک رو سیـاهت را چـقـدر گـریـه بـرایـم نـمـودهای مـادر بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را کدام روضه بخوانیم و باز گـریه کنیم کدام روضۀ محبوب و دل بخواهت را چقدر غیرت خورشیدیَت شکست آن روز که ریسمان زده بودند دست ماهت را مـیـان کوچه تو را میزدنـد ای مـادر بـمـیرم اینکه عـلـی دید قـتـلگـاهت را
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شعله در شعله دل کوچه پُر از غم میشد کوچه در آتش و خون داشت جهنم میشد بین دیوار و در انگار زنی جان میداد جان به لب از غم او عـالم و آدم میشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
چون سرو که بر زمین فتاد افتادی دلـتـنـگ شـدی یـاد جـواد افــتـادی مانند عـلی که سمت زهرا می رفت بر روی زمیـن تو هـم ز یاد افـتادی ********************* مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای کاین گونه به حجره ات رسیدی ای وای فهـمـیـد ابا صلت چه آمـد به سـرت تا دیـد عـبا به سر کـشیدی ای وای ********************* از بسکه به حجره تو غریب آمده ای گردید بدل حجـره به مـاتـمـکـده ای تا جان بـدهی به خـاک مانند حسین فـرش کف حجره را کناری زده ای
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
دعا كـنـیـد شـب گـریـه آورش نـرسـد و جـانِ او به لـبـانِ مـطـهـرش نـرسد هـنوز هم كه جـوادش نـیـامـده از راه دعـا كـنـیـد نـفـس هـای آخـرش نـرسد بدون سرفـۀ خـونـین جـگـر نمی ریزد دعا كنید كه زخمی به حنجرش نرسد هزار شكر كه معصومه با برادر نیست وگرنه داشت دعایی كه خواهرش نرسد چنان به رویِ زمین می خورَد قدم به قدم گمان كنم كه به حجره به بسترش نرسد نفس نفس زدنش سخت تر شده ای داد خدا كند كه صدایش به مـادرش نرسد جوادش عاقبت آمد، گریز روضه رسید پسر رسید كه روضه به آخرش نرسد حـسیـن بر سرِ زانـو، جوانـش اُفـتـاده نمی شود نـزنـد داد، بـر سـرش نـرسد بغل كشیده تنش را ولی زمین می ریخت به خیمه گـاه گـمانم كه اكـبـرش نرسد چـقـدر هـلــهـلـه دارنــد ارازلِ كـوفـه دعا كنید كه ای كاش خواهرش نرسد علی كه رفت عمو رفت دختری ترسید دویـد آتـشِ خـیـمـه به پـیـكـرش نرسد دوید عمه كه پیش از سنان به او برسد كه دستهایِ حرامی به معجرش نرسد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
سـلام و درود خـدا، ای رئوف به روح بـلـنـد شما ای رئـوف شـهـنـشاه ایران ما، ای رئوف علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف بـده تو عـطـای زیـادی بـه من بگو: فَادخُلی فی عِبادی، به من من آن آهـوی خسته جان توأم که از گـرگ ها در امـان تـوأم پـنـاهــم بــده، مـیـهـمـان تــوأم ببین در حرم نوحه خوان توأم مرا چشم های تو مجذوب کرد مرض هام را ناگهان خوب کرد تو با نوکرت همنشین هستی و شهنشاه و شاه آفـرین هـستی و به انگشتر دین، نگین هستی و جـواز قـبـولـی دیـن هـسـتی و در اینجا پـر زائـرت میشوی سه جـا یـاور زائرت میشوی من آن زائـرم که پـرم سوخـته دلـم مثـل شـمـع حـرم سوخـته به تو فکر کردم، سرم سوخته بـرای تـو شـاه کــرم سـوخـتـه تو را از مدیـنه کجا میبـرند؟ بـدون جـوادت چـرا میبـرند؟ اگرچه تو در عرش نامت رضاست شه ارتضایی، مقامت رضاست قعودت رضا و قیامت رضاست سکوتت رضا و کلامت رضاست رضـایت نـده زهـر آبـت کـنـد شرارش به قـلـبت اصابت کند وجـود تو لبـریز از سم که شد دلت گُر گرفت و پُر از غم که شد تـوان تـنـت نـاگهـان کم که شد و در کوچه ها قامتت خم که شد می فـتـی به یـاد هـمان مـادری که در کوچه شد یاس نیلوفری به حجره رسیدی، جوادت رسید عـلـی اکـبـر تو به دادت رسید بـرای وداع و عـیـادت رسـیـد در آن لحضه آقا به یادت رسید حسینی که بالاسرش شمر بود بجای عـلی اکـبـرش شمر بود نکش خنجر ای شمر بالا سرش نَبَر دشنه ات را روی حنجرش ببین می دود سمت تو خواهرش تو نـشنـیـده ای نـالـۀ مـادرش؟ حسین مرا تـشـنـه ذبحش نکن چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لالهای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد تا درِ خانـۀ خود رفـت و مکـرر اُفـتاد بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود میزد شعـله بر بال و پرِ هرچه کـبوتر اُفتاد ناله میکـرد خـدایا جـگـرم میسـوزد نوحه میخواند ولی از نفس آخر اُفتاد گریه میکرد به حالش در و دیوار که باز یادِ لبهـایِ تَـرک خوردۀ اصغـر اُفـتاد یادِ طـفـلان یتـیـمی که به شام آوردند یادِ آن شعله که از بـام به معجـر اُفتاد خیزران، کعبِ نِی و خنده تبانی کردند تا که خـاکستر و آتش سرِ دخـتـر اُفتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
باز در شهر پیمبر چه قـدر غوغا شد باز هم چشم حرم پای غـمی دریـا شد قسمت این است ز یثرب برود جانب طوس روضۀ غـربت آقا هـمه جا بـر پـا شد خواهران گریهکن هجر برادر شدهاند باز هـم دور کسی هـمهـمـۀ زنها شد باز هم کـودکی از دیـدن بابا جـا ماند بـاز هـم دیــدن او آرزوی بــابــا شــد امر فرمود که پشت سر من گریه کنید امر آقا به چه سـوز جگـری اجرا شد هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست به همان جا که حسین بن علی تنها شد زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین همه دیـدنـد که بـالای سرش بـلـوا شد همگی در پی ایناند که سـودی ببـرند سـر دزدیــدن پـیـراهـن او دعــوا شـد مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد قـاتلی خـنده کنان از روی سینه پا شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
در این حریم ذکرم، یا رب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره هر چه بُردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بـیـهـوده زائـرانـش دست کـرم نـدارنـد هر کس شد آشنـای این آشنا کـریم است تضمین ذکر یا مَن یُعطِی الکثیر من اوست گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است با این همه گـنـاهـم، فوراً مرا بغـل کرد من بـاورم نمیشد، اینـقـدرها کـریم است نـوکـر غـریـب بـاشد، مـولا نمیپـسـنـدد گـفـته سه جا میآیم، آقای ما کـریم است اصلا ًبهشت یعـنی در این حـرم نشستن امروز با رضاییم، فـردا خـدا کریم است بـاب الجـواد بـودیـم، دیـدیـم کـاظمـیـنـیـم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا آنکس که بُرده من را، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست اسیـر دام تو را حاجت رهـایی نیست بدون پـَرتُـوِ نور تو ای جناب ضُحـی فقط سیاهی محض است روشنایی نیست اگر که نوکـر این درگهـم حساب کنی مرا به شاهی عـالم هم اِعـتنایی نیست هـمـه قـبـیـلـهٔ مـن رفـتـهانـد قـربـانـت به غیر تیر نگـاهت که آشنـایی نیست دلم گره به ضریـح تو خـورده میدانم به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت پست و حـقـیر عـالـم امکان بها گرفت رو بـر تو کرد با هـمـۀ روسیـاهـیـش از گوشه چشم نافـذتان او شـفـا گرفت آقا ردش نکن که امـیـدش فـقـط تویی با صـد امـیـد کـوبـۀ بیت الـولا گرفت جانی دوباره در تن بیجان او نشست تا عـشـقـتـان میان دلش را فرا گرفت یا ایـهـالـرئـوف و ز لـطف مجـسـمت بیدست و پاترین بشر دست و پا گرفت بخـشیـده شد تـمـام گـنـاه و خـطای او وقـتی قـدم در آن حـرم با صفا گرفت شـبـنـم ز دیـدۀ تـر او بر زمین چکـید بـا زائـرین تو چـو دم یا رضا گـرفت یا ایهـاالـکـریـم و به عـشـق نـگـاه تـو بنگر دراز، دست خودش این گدا گرفت قربان نام تو که گـره را گـشایش ست بایـد که نام اطهـرتـان را طـلا گرفت هرکس زآب دلکـش این بارگه چـشید دیگـر کـجـا نـشانـه ز آب بـقـا گرفـت من از لـبـان عـاشـق رنـدی شـنـیـدهام اینجا ز رأفت تو شـود کـربـلا گـرفت بیشک نشسته دردلـتان مهر نـوکری کو در حرم نوای شه سر جـدا گرفت گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما یابن الشبیب گـریـۀ تو هر کجا گرفت ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم هرجا کـسی زماتـم جدت عـزا گرفت شعـرم تمـام، حـرف دلـم نا تـمام ماند آهی زیاده تر ز سـرش از شما گرفت
: امتیاز
|